سلام
و این بار با تو  هستم با خود خودت .. بی پرده بی کنایه
بی واسطه ... ولی هنوزم با ترس٬  ترس از چه نمی دانم .. ترس از آبرو
ولی مگه نمی گن عاشقا آبرو ندارن پس من از چی میترسم

من ای خدا به پای این پیمان اگر ندادم جان مرا فنا کن

 کاشکی تو باز هم بامحبت بودی مثل اونوقتا  

  اخی یادش بخیر چقدر من و حرص میدادی  
کاشکی میتونستیم گذشته رو پاک کنیم حتی خوشی هاشم برام غمناکه 

 
 نمیدونم که خدا هم قبول کرد ....یا نه ٬ دل خدا هم از من گرفته

این روزها دل خودم هم بدجوری گرفته 
کاشکی خدا حد اقل قبول میکرد تا شاید ...

ای خدا منو ببخش ولی چاره ندارم :(

چه پست بدی ... عاقبتمون به خیر !

نظرات 13 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:57 ق.ظ http://jahromboy.blogsky.com

من همون جزیره بودم

خاکی و صمیمی وگرم

واسه عشق بازی موجا

قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دوردونه بودم

پیش چشم خیس موجا

فدای شما

رعنا پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:19 ب.ظ http://gheseye-ma.blogfa.com

سلام مسافر عزیز ...
با خدا باش پادشاهی کن ...
اما بهتره همه ی حرفها رو برای خودت و خدا نگه نداری
اگه فکر میکنی یه همراه خوب ُ یه سنگ صبور داری حتما باهاش حرف بزن ...
حتی اگه ناراحت بشه
گفتی دل خدا از تو گرفته ...
ولی من میگم خدا هیچوقت از بنده هاش دلگیر نمیشه
مطمئن باش
بازم منتظر حضور سبزت تو وبلاگم هستم .
موفق باشی
راستی اگه موافقی تبادل لینک داشته باشیم ..
یا حق ...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:42 ب.ظ http://saharnazdikast.blodsky.com

سلام عزیز
یه مطلب جا موندم چون نبودم رفته بودم سفر
تو این سفر یه بار بزرگ یه غصه بزرگ رو دلم اومد چقدر ادما از خودشون و خدا فاصله گرفتن چقدر پر کردن این فاصله به نظر محال میاد
تو چقدر اهنگ حرفات عوض شده
غصه توش موج میزنه
ولی تو که کم نمیاری نه؟
موفق باشی
یا حق

علی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ب.ظ http://jahromboy.blogsky.com

سخت است درد خود رااز دیگران شنیدن

از عاشقی نگفتن از عشق دل بریدن

سخت است از پرستو پرواز را گرفتن

یک تکه از جهان را بر دوش خود کشیدن

سخت است از ستاره با نور ماه گفتن

از پود دل گسستن در تار دل تنیدن

سخت است با شقایق از کوچ لاله گفتن

با لاله ها نشستن با قاصدک پریدن

سخت است مهربانی از اشنا ندیدن

کار بد جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:57 ب.ظ http://www.karebad.com/

تموم نوشتتون رو خوندم ..
اما تا رسیدم به آخرش ..
فقط یه چیزی به ذهنم رسید ..
خدا همه ما رو ببخشه !

محمد جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 04:59 ب.ظ http://baran-e-bahary.blogsky.com/

salam
ishala ke fosole khastegiye paeez sar miyado ye bahare dost dashti ba ye roho jesme hamrha ke ghalbesh barate to motape ro shoro koni aziz
mamnon ke be man sar zadi

فلفلی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام. اگه بدونی که خدا همیشه پشت و پناه بندهاشه اینقدر آه و ناله نمی کنی. راستی ادامه ی داستانو گذاشتم. بخون. یه قصه ی ایرانی هم نقل کردم. سربزن.

پارسا یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:30 ب.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام مسافر کوچولو
خودت خوب می دونی که خدا از رگ گردن هم بهت نزدیکتره.
غصه نخور عزیزم.
موفق باشی

باران س یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:23 ب.ظ http://ghoorbagheyesabz.blogsky.com

ممنونم عزیز که بهم سر زدی وببخش که انقدر دیر اومدم....
این پستت یه حس آشنا رو القا می کرد........
چرا ما همیشه خودمون خیلی چیزا رو از خودمون دریغ می کنیم؟

یک دختر تنها دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:20 ب.ظ

سلام بامعرفت. جوابتو توی وبم گذاشتم . یه سری بزن.
http://khooda.blogfa.com/

فلفلی شلمرودی سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:48 ب.ظ

سلام. کجایی بی معرفت. داستانمو گذاشتم. منتظر نظراتت هستم.

الهه چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:10 ق.ظ http://www.scarlet.blogsky.com/

ای کاش...
امیدوارم به هر چی می خوای برسی.
موفق باشی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ب.ظ http://saharnazdikast.blodsky.com

سلام عزیز
کجایی؟
ماه رمضونه شک نکن که خدا به همه رحم میکنه تو این ماه دست خالی بر نمیگردیم
خواستی دعا کنی واسه منم دعا کن
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد